نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





همیشه از تو نوشتن برای من سخت است

که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است

چگونه از تو بگویم برای این همه کور؟!

چقدر این همه دیدن برای من سخت است

خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت

که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است

به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند

به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است

نقابدار خودی را چگونه بشناسم

در این زمانه که خود را شناختن سخت است

قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید

که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

برای پیچک احساس بی خزان سهیل

همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است

عزیز من« همه جا آسمان همین رنگ است»

بیا اگر چه برای تو آمدن سخت است


[+] نوشته شده توسط هانی در 8:16 بعد از ظهر | |







یک فکر دیگر

امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم


[+] نوشته شده توسط هانی در 4:35 بعد از ظهر | |







فاصله

گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست
بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست
گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن
گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست
پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف
تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست
گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله اي نيست
رفتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مساله اي نيست


[+] نوشته شده توسط هانی در 4:26 بعد از ظهر | |







خیال

ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
تو در كنار من بشيني محال بود
هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري
با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود
نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
سيب درخت بي ثمر آرزوي من
يك عمر مانده بود ولي كال كال بود
گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت
گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود
يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خيال تو بودم حلال بود


[+] نوشته شده توسط هانی در 4:2 بعد از ظهر | |







من ميگم بهم نگاه كن

تو ميگي كه جون فدا كن

من ميگم چشمات قشنگه

تو ميگي دنيا دو رنگه

من ميگم دلم اسيره

تو ميگي كه خيلي ديره

من ميگم چشمات و واكن

تو ميگي من و رها كن

من ميگم قلبم رو نشكن

تو ميگي من مي شكنم من ؟

من ميگم دلم رو بردي

تو ميگي به من سپردي ؟

من ميگم دلم شكسته است

تو ميگي خوب ميشه خسته است

من ميگم بمون هميشه

تو ميگي ببين نمي شه

من ميگم تنهام مي ذاري

تو ميگي طاقت نداري

من ميگم تنهايي سخته

تو ميگي اين دست بخته

من ميگم خدا به همرات

تو ميگي چه تلخه حرفات

من ميگم كه تا قيامت

برو زيبا به سلامت


[+] نوشته شده توسط هانی در 3:52 بعد از ظهر | |







حدس

و حدس می زنم شبی مرا جواب می کنی

و قصر کوچک دل مرا خراب می کنی

سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای

ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی

من از کنار پنجره تو را نگاه می کنم

و تو به نام دیگری مرا خطاب میکنی

چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی

هزار مرتبه مرا ز خجلت آب می کنی

به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام

تو کمتر از غریبه ای مرا حساب می کنی

و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت

که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی


[+] نوشته شده توسط هانی در 12:23 قبل از ظهر | |







یکبار فقط

چشمان مرا به چشم هایش گره زد

  برزندگیم رنگ غم و خاطره زد 

او رفت ولی نه طبق قانون وداع

یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد


[+] نوشته شده توسط هانی در 12:15 قبل از ظهر | |







برای چشمانت

 

 

هوای ترست به رنگ هوای چشمانت

 

دوباره فال گرفتم برای چشمانت

 

 

اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا

 

 

قبول کن که بریزم به پای چشمانت

 

 

بگو چه وقت دلم را ز یاد خواهی برد

 

 

اگرچه خوانده ام از جای جای چشمانت

 

 

دلم مسافر تنهای شهر شب بوهاست

 

 

که مانده در عطش کوچه های چشمانت

 

 

تمام آینه ها نذر یاس لبخندت

 

 

جنون آبی دریا فدای چشمانت

 

 

چه می شود تو صدایم کنی به لهجه ی موج

 

 

به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت

 

 

تو هیچ وقت پس از صبر من نمی آیی

 

 

در انتظار چه خالیست جای چشمانت

 

 

به انتهای جنونم رسیده ام کنون

 

 

به انتهای خود و ابتدای چشمانت

 

 

من و غروب و سکوت و شکستن و پاییز

 

 

تو و نیامدن و عشوه های چشمانت

 

 

خدا کند که بدانی چقدر محتاج است

 

نگاه خسته من به دعای چشمانت

 


[+] نوشته شده توسط هانی در 12:7 قبل از ظهر | |







سرنوشت من و چشم هایت

ای کاش در چشم هایت تردید را دیده بودم

یا از همان روز اول از عشق ترسیده بودم

ای کاش آن شب که رفتم از آسمان گل بچینم

جای گل رز برایت پروانه ای چیده بودم

گل را به دست تو دادم حتی نگاهم نکردی

آن شب نمیدانی اما تا صبح لرزیده بودم

آن شب تو با خود نگفتی که بر سر من چه آمد

با خود نگفتی ز دستت من باز رنجیده بودم

انگار پی برده بودی دیوانه ات گشته ام  من

تو عاشق من نبودی و دیر فهمیده بودم

از آن شب سرد پاییز که چشم من به تو افتاد

گفتم ای کاش شب ها هرگز نخوابیده بودم

از کوچه که می گذشتیم حتی نگاهم نکردی

چشمت پی دیگری بود این را نفهمیده بودم

آن شب من و اشک و مهتاب با هم تا صبح نشستیم

ای کاش یک خواب بد بود چیزی من ندیده بودم

تو اهل آن دور دستی من یک اسیر زمینی

عشق زمین و افق را ای کاش سنجیده بودم

بی تو چه شب ها که تا صبح در حسرت با تو بودن

اندوه ویرانیت را تنها پرستیده بودم

وقتی صدا کردی از دور با عشوه ای نادرت را

آن لهجه ی نقره ای را ای کاش نشنیده بودم

انگار تقصیر من بود حق با تو و آسمان است

وقتی که تو میگذشتی از دور خندیده بودم

اما به پروانه سوگند تنها گناهم همین ست

جای تو بودم اگر من صدبار بخشیده بودم

باید برایت دعا کرد آباد باشی و سرسبز

ای کاش هرگز نبینی چیزی که من دیده بودم

اندوه بی اعتنایی چه یادگار عجیبی ست

اما چه شب ها که آن را از عشق بوسیده بودم

حالا بدان که تو رفتی در حسرت بازگشت

یک آسمان اشک آن شب در کوچه پاشیده بودم

هرگز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز

رفتی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم

حالا تو را به شقایق دیگر بیا کوچ کافیست

جای تو بودم اگر من این بار بخشیده بودم

 


[+] نوشته شده توسط هانی در 11:49 بعد از ظهر | |







عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلند تر خواهد بود

 love is something silent , but it can be louder than onything when it talks


[+] نوشته شده توسط هانی در 10:28 بعد از ظهر | |







سلام دوستای خوبم

از همه ی شما که از این وبلاگ دیدن میکنید ممنونم اگه میشه تو نظرسنجی شرکت کنید تا با توجه به سلیقه ی شما تو وبلاگ مطلب بذارم هر نظری هم که داشتین باهام در میون بذارین مر30

دوستون دارم


[+] نوشته شده توسط هانی در 10:10 بعد از ظهر | |







تست روانشناسی

اگر مایلید اطلاعات بیشتری درمورد شخصیت خودتان وخصوصیاتی كه باعث می شوند دیگران شما را بیشتردوست داشته باشند پیدا كنید به تست زیربا كمال صداقت پاسخ دهید.این تست جدیدترین تست روان شناسی دركشورآمریكا است.

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط هانی در 10:4 بعد از ظهر | |







IQ

شاید این تست برای شما تکراری باشد , اما ارزش دوباره امتحان کردنش را دارد ..

تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۵ ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در ۱۰ میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد (آسانی سوالات شما را گول نزند !!!)


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط هانی در 8:42 بعد از ظهر | |







تست ازدواج

در بین ما افرادی وجود دارند که مجردند و ترجیح می دهند هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهند، اما در این بین هستند اشخاصی که ترجیح می دهند همچنان مجرد بمانند و یا دیر تر ازدواج کنند. باید اشاره داشت در بیشتر افرادی که تشکیل خانواده می دهند میل به ازدواج احساس می شود، یعنی زمانی که این احساس در آنها به وجود آمد تشکیل خانواده می دهند… حال شاید شما بپرسید، این نیاز را چگونه باید در وجود خودمان بشناسیم تا ازدواج کنیم…

 

آیا اصلاً چنین احساسی در ما به وجود می آید یا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تا متوجه شوید که در وجودتان چنین میلی دارید یا خیر؟

اگه میخواین احساستون رو بدونید به ادامه مطلب بروید...


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط هانی در 8:36 بعد از ظهر | |







تست روانشناسی برای کسانی که شکست عشقی خوردن

آیا شما قربانی یک عشق هستید ؟

(تست روانشناسی)برای کسانی که از عشقشون جدا شدن ….


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط هانی در 8:26 بعد از ظهر | |



صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 16 صفحه بعد